نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

عکسهای 16 ماهگی

یه روز رفته بودیم پیاده روی برگشتنی دیگه سوار کالسکه نشدی و کنار من قدم میزدی یهو دم یه پلاستیک فروشی اینو دیدی رفتی نشستی روش.منم برات خریدم.خیلی دوسش داری.. .اینجا تازه از خواب پاشدی ... قربون اون ژست گرفتنت برم من....صبح تا چشم وا میکنی میری میشینی روش.. راستی چرخ کالسکه ات شکسته..و من نمیتونم برم پیاده روی  ..البته چون آتلیه پیروزی دیگه خیلی کار نداریم اونجا نمیشه پیاده رفت...اگه بخوام هم برم آتلیه بالا که باید با ماشین برم. فعلا...برم یه چیزی بیارم ببینم میخوری یانه. ...
30 مهر 1393

خانه کودک اردیبهشت

از آخر شهریور93 خانه کودک ثبت نام کردیم که با دوستای نینی سایتیمون بریم. این اولین جلسه. اثر پیکاسوکوچولوی من: جمع بچه ها: رها و آسا و پارسا و سامی و آرنیکا   عشق مامان با اون نگاه کردنش: دالی موشه: ببین چه کار خطرناکی میکنی پسراهم اینکارو نمیکردن...اونوقت از تاب بازی میترسی: اینجا دعواشده بود//سامی هر توپی که تو و پارسا برمیداشتین رو ازتون میگرفت: ...
30 مهر 1393

پایش 15 ماهگی

گلم اینسری مشاورت خانم زمان زاده بود یعنی خودم خواستم که عوض بشه از اون دوتا راضی نبودم. واسه وابستگی زیادت به من ...گفت تو این سن کاملا طبیعیه. واسه از شیر گرفتن گفت 18 ماهگی دیگه باید بگیری ....بعد سه ماه هم پوشک...که من بعید میدونم به این راحتیا بتونم از شیر بگیرمت...دکتر خودتم گفت بهتره دیگه از شیر بگیریش تا غذا خوردنش خوب بشه.. واسه غذا نخوردنت دکتر طب سنتی رو پیشنهاد کرد که  من مشاوره گرفتم گفتن بهت سوزن میزنن پشیمون شدم نبردمت. واسه خوابت هم هم دکتر طب سنتی و هم از شیر گرفتن و جدا کردن. از 15 ماهگی اتاقتو جدا کردم..البته کاملا فرمالیته هست. .چون یه ساعت بعد خوابیدن هی بیدار میشی شیر میخوای میگی ماما  ماما &nbs...
30 مهر 1393

دایرة المعارف آرنیکا

سلام گل مامانی. کلی حرفای قشنگ جدیدا مزنی. ماما بدل///یعنی بغلم کن. پا ///یعنی کفش پام کن. آبیش///آبی هاپو  و  هاپ رو میگی پیشی  میگه  میو جوجه میگه....شما میگی جک جک و جوجو  هم میگی ببعی رو خیلی وقته میگی گاوه  ما ما کلاغه  قارقار بابایی شیطونت گیر داده بود الاغم یاد بگیری که بالاخره موفق شد. .. میگه الاغه میگه ...میگی ع ع...یه وقتی با کلاغم اشتباه میگیری....اونم میگی ع ع. ممنون رو خیلی قشنگ میگی میخوام بخورمت. ادای بیشتر کلماتی که میشنوی رو در میاری.بقیش فعلا یادم نیست بعدا بهش اضافه میکنم .................... عاشق برنامه خندوانه شدی منم مجبور شدم ضبطش کنم ت...
30 مهر 1393

نمایشگاه مادر و کودک و اولین شانس زندگیت

با دوستم و پسرش و دایی جون رفتیم نمایشگاه. و شما تو اولین قرعه کشی زندگیت 50 هزار تومن  خرید اینترنتی برنده شدی. .قرعه کشی ماله شرکت کمرو و پنبه ریز بود که مشترکا اونجا تبلیغ میکردن و به سه تا نینی جایزه دادن که یکیش شما بودی.هوراااااااااااااااااااا و اینم جوایز که خیلی سریع برامون فرستادن.دستشون درد نکنه. و شما یه مسواک انگشتی بدست گرفتی  و چند روزی همش تو این جعبه زندگی میکردی. چندتا غرفه هم عکس رایگان میگرفتن و همونجا پرینت میکردن و میدادن.من و شما هم یه عکس دونفری گرفتیم  بابات کلی بهمون خندید..گفت آدم خودش آتلیه داشته باشه بازم سیرمونی نداره ...
26 مهر 1393

عکسهای این چند وقته

    دخترم عاشق خیارهههههههههههههه هر چی میوه رو میز باشه میریزه تا یه خیار پیدا کنه رستوران آبشار قبل از اینکه بابا واگذار کنه...البته هنوزم بیشتر جمعه ها میریم چون ماله دوسته بابایی شدی.   ...
26 مهر 1393

12 تاییها

آرنیکا داره 12 دندون و یکماهه که این پروژه متوقف شده دلم برای دهن بیدندونت تنگ شده ...
21 مهر 1393

دوماه نیومدممممممممم

سلام.سلام. کلی کار دارم و شما هم الاناست که از خواب بیدار بشی و اجازه ندی بشینم پای کامپیوتر. این چند وقته کلی مهمونی  و جاهای دیدنی رفتیم  و کلی اتفاق خوب افتاده خلاصه همشو تا جایی که خودت اجازه بدی میگم انشالله عکسارم آخر شب که خوابیدی میذارم. نمیدونم گفتم برات اونسری یا نه.اومدیم خونه جدید.و شما اتاق دار شدی و کلی خوشحالی از این موضوع. یه وقتایی مثل دختر خانوما میری تو اتاقتو درو میبندی و من غش میکنم از خنده ولی زودی برمیگردی و دالی بازی میکنی .الان یه ماهه جاتو جدا کردم البته هنوزم گاهی شبا پیشت میخوابم.دو هفته پایین تختت خوابیدم.الانم تا صبح حداقل ده بار بیدار میشی و من هی در راه رفت و آمد و خوردن به در و دیوارم و...
21 مهر 1393
1